• این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
  • 021-36604603

اختلال بیش فعالی با کمبود توجهADHD بیماری مزمنی است که میلیون ها کودک به آن مبتلا هستند و بعضی از اوقات در بزرگسالی هم ادامه دارد. بیماری بیش فعالی شامل ترکیبی از مشکلات از قبیل مشکل در حفظ توجه، فعالیت زیاد و رفتارهای ناگهانی است. کودکانی که دچار بیش فعالی هستند ممکن است دچار ناراحتی هایی از جمله عزت نفس پایین، مشکل در ارتباط برقرار کردن و عملکرد ضعیف در مدرسه بشوند.

هرچند راهی برای درمان بیش فعالی وجود ندارد، اما می توان با داروها و مشاوره شدت آن را کم کرد. تشخیص و درمان به موقع بیش فعالی تاثیر زیادی بر نتیجه حاصل شده دارد.

 

نشانه های بیماری بیش فعالی

کودکانی که دچار (ADHD) هستند نشانه هایی از خود بروز می دهند که شامل موارد زیر است:

  • پرحرفی
  • مشکل در توجه کردن
  • خیال بافی پی در پی
  • مشکل در دنبال کردن دستورالعمل ها و تظاهر به گوش نکردن
  • مشکلات پی در پی در انجام وظایف و فعالیت ها
  • فراموشکار هستند و مواد مورد نیاز خود از جمله کتابها ، مدادها و اسباب بازی هایشان را گم می کنند
  • مشکل در اتمام درس و مشق مدرسه، کارهای عادی و سایر وظایف
  • راحت گیج و پریشان می شوند
  • بی قراری و بخود پیچیدن
  • مشکل در نشستن و ثابت ماندن
  • برهم زدن صحبت و بازی دیگران
  • مشکل در انتظار برای رسیدن نوبتشان

بیشفعالی در پسران بیشتر از دختران رخ می دهد و علایم بیش فعالی در بین دو جنس نیز ممکن است متفاوت باشد. در پسران این علائم بیشتر به صورت تحرک و فعالیت زیاد و در دختران بشکل بی توجهی خود را نشان بدهد.

چه چیزهایی بیش فعالی نیست

توجه داشته باشید که تمام علایمی که در بالا ذکر شد اگردر دوره های کوتاه  و یا غیر پی در پی رخ دهد طبیعی بوده و علامت بیش فعالی نمی باشند. همچنین کودکان در بعضی از موقعیت ها و بیماری های زیر علایمی همچون بیش فعالی از خود نشان می دهند:

  • تغییرات ناگهانی زندگی مانند طلاق، مرگ اعضای خانواده و یا تغییر منزل
  • تشنج های کشف نشده
  • اضطراب
  • افسردگی
  • بیماریهایی که برروی مغز تاثیر می گذارند

دلایل بیش فعالی

هرچند دلیل قطعی بیش فعالی هنوز ناشناخته است اما بعضی از عوامل موثر عبارتند از:

  • افرادیکه والدین یا برادران و خاهرانشان دچار بیش فعالی یا بیماری ها روانی دیگر هستند(رابطه خونی)
  • آلودگی های محیطی، مانند سرب که در همه جا یافت می شود
  • مادران معتاد، الکلی و یا سیگاری
  • مسمومیت جنین در دوران بارداری
  • نوزادهای نارس و زودرس

عوارض و خطرات بیش فعالی

بیش فعالی می تواند زندگی را برای کودکان سخت کند، کودکانی که بیش فعالی دارند:

  • معمولا در مدرسه و کلاس با دیگر کودکان مشاجره و درگیری دارند.
  • صدمات و اتفاقات دیگری نسبت به سایر کودکان برای آنها پیش می آید.
  • عزت نفس پایینی دارند.
  • مشکل با تعامل و برقراری ارتباط با همسالان و بزرگسالان.
  • ریسک معتاد و یا الکلی شدن و یا سایر رفتارهای بزهکارانه در آنها بیشتر است.

هرچند بیش فعالی باعث ابتلا به بیماریهای دیگر نمی شوند، اما کودکان بیش فعال بیشتر از سایر کودکان در خطر ابتلاء به مشکلات زیر هستند:

  • ناتوانی در یادگیری
  • اضطراب
  • افسردگی
  • اختلال دو قطبی
  • سندرم تورت (تیک های عصبی و لکنت زبان)
  • دزدی، دعوا خراب کردن اموال دیگران(Conduct disorder)
  • مخالت و گستاخی با بزرگترها (Oppositional defiant disorder)

درمان بیش فعالی

برای درمان بیش فعالی می بایست از برنامه ها و راهکارهای متنوعی استفاده کرد و درمان این بیماری فقط با دارو موثر و مفید نیست، در ادامه به بیان راهها و آموزشهایی که والدین با یادگیری آن می توانند به درمان کودک بپردازند، اشاره می کنیم و شما برای پیدا کردن درمان دارویی مناسب می بایست حتما به پزشک مراجعه کنید. بیاد داشته باشید درمان کودک چه از نوع دارویی و چه از نوع رفتاری می بایست با مشورت با پزشک صورت پذیرد.

از آنجایی که بیش فعالی بیماری پیچیده ای هست و افرادیکه به این بیماری دچار می شوند، مانند هم نیستند پس ارائه راهکاری موثر برای همه کودکان سخت است. اما بعضی از راهکارها و نکته های زیر می تواند به ایجاد فضایی مناسب برای درمان کودک موثر باشد.

  • به کودکتان محبت و مهربانی کنید،‌ کودکان به اینکه به آنها توجه و محبت  شود و انها را تحسین کنند، نیاز دارند. این ابراز محبت می تواند هم به شکل بیان زبانی و هم به شکل لبخند، بغل کردن و نوازش محبت آمیز باشد.
  • · در روز وقتی را برای آشنایی و صحبت با کودکتان بگذارید.سعی کنید این مدت فقط شما پیش او باشید و کودکان دیگر یا افراد دیگر مزاحم شما نشوند. در این مدت سعی به درک و تمرکز برروی نقاط مثبت کودکتان کنید.
  • راههای برای افزایش عزت نفس کودکتان بیابید.کودکانی که دچار بیش فعالی هستند، معمولا در کارهای هنری و رزمی بهتر عمل می کنند. سعی کنید آنها را در کلاسهایی که دوست دارند ثبت نام کنید. توجه داشته باشید که بیشتر از حد توان فرزندتان از او انتظار نداشته باشید.
  • برای  وی محیطی مربوط و مختص خودش بسازید و آنجارا به شکلی خاص و قابل تشخیص برای کودک سازماندهی کنید.
  • موقع حرف زدن با فرزندتان آرام و شمرده صحبت کنید و هنگام صحبت با وی ارتباط چشمی برقرار نمایید. 
  • برنامه منظمی برای خواب، استراحت و غذا خوردن کودکان تنظیم کنید. کودکانی که دچار بیش فعالی هستند، به سختی می توانند خود را با تغییرات تطبیق دهند. اگر مجبورید تغییری ناگهانی در زندگی بدهید، حتما از قبل کودکتان را برای آن آماده کنید و درباره‌ ای تغییر از قبل به او اطلاع دهید.
  • از استراحت کافی کودکانتان مطمئن شوید، خستگی علائم بیش فعالی را بدتر می کند.
  • از موقعیت های ناراحت کننده برای کودکتان تا آنجا که می توانید دوری کنید. نشستن در سخنرانی های طولانی و یا خرید در فروشگاههای بزرگ و گیج کننده برای کودک، بعضی از انواع این موقعیت هاست.
  • از تنبیه ها و دعواهای آرام، کوتاه و تاثیر گذار استفاده کنید. مانند قهری کوتاه مدت(البته اینقدر که کودک متوجه کارش بشود).
  • صبور باشید. زمانیکه با کودکتان برخورد می کنید، حتی زمانیکه وی خارج از کنترل است، صبور باشید. صبر و آرامش شما می تواند به کودکتان هم در آرام شدن کمک کند.
  • در درمان کودک واقع بین باشید و انتظار درمان یک شبه را نداشته باشید. برای درمان کودکتان برنامه طولانی مدت بریزید.
  • به خودتان استراحت بدهید، اگر شما خسته و تحت فشار باشید، تاثیر کمتری در درمان کودک دارید.

کودکان دچار بیش فعالی در مدرسه

  • از مسئولین مدرسه در مورد برنامه هایی که آنها برای کمک به کودکان بیش فعال دارند، سوال کنید. این برنامه ها شامل، سنجش کودک، تنظیم برنامه درسی برای کودک دچار بیش فعالی، تغییر در ظاهر کلاس، تکنیک ها آموزشی مناسب کودکان بیش فعال و همکاری بین والدین و معلمان می شود.
  • با معلمان کودکتان صحبت کنید و از کارهایی که آنها برای کمک به کودکتان در کلاس انجام می دهند، حمایت نمایید. مطمئن شوید که معلم کودکتان را از نزدیک بررسی می کند و منعطف و صبور است.
  • داشتن رایانه در کلاس هم می تواند به کودک کمک کند، چراکه کودکانی بیش فعال ممکن است در نوشتن با دست مشکل داشته باشند.

داروهای درمان بیش فعالی

قبلا توضیح دادیم که تجویز دارو باید زیر نظر پزشک باشد و نام این داروها را فقط برای اطلاعات عمومی شما بیان می کنیم، این داروها به دوسته محرک و غیر محرک تقسیم می شود.

داروهای محرک:

  • آدرال و آدرال ایکس آر
  • کنسترا
  • دکسدرین (
  • فوکالی و فوکالین ایکس آر (Focalin )
  • Metadate CD and Metadate ER
  • متیلین و متیلین ای آر
  • ریتالین، ریتالین اس آر و ریتالین ال ای
  • ویوانسه
  • کوییلیوانت ایکس آر

داروهای غیرمحرک:

  • استراترا
  • اینتونیو
  • کاپ وای

توجه داشته باشید که این قسمت فقط برای اطلاعات عمومی بوده و استفاده این داروها بدون تجویز پزشک خطرناک است.

سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه

تگ ها : بیش فعالی  

خودارضایی یا استمنا یکی از رفتارهای نسبتاً شایعی است که کودکان از دوران جنینی ممکن است اقدام به انجام آن کنند،اما بیشتر والدین در چهارسالگی متوجه خودارضایی در کودکان می شوند زیرا کودکان در این سن بیشتر اقدام به خودارضایی می کنند(پترسون و اسکات ،۲۰۱۵). البته والدین بیشتر می توانند رفتارهایی را ببینند که بزرگسالان در استمنا انجام می دهند، یعنی تحریک دستی ناحیه تناسلی، مالیدن ناحیه تناسلی و مقعد به پتو یا تشک، خاراندن بیش از حد این نواحی. باید متذکر شد که رفتارهای مذکور تقریباً هیچ وقت معنای رفتار های جنسی دوران بزرگسالی را ندارند.

چهار دلیل اصلی برای خود ارضایی در کودکان مطرح می شود:

اول) خود ارضایی در دوران کودکی نوعی عادت عصبی است که مشابه مکیدن انگشت، که کودک به طور کاملاً اتفاقی آن را کشف می کند و به خاطر لذت بخش بودن آن را ادامه می دهد و بعداً برای او به صورت عادت در می آید.

دوم) کودک به دلیل عفونت یا خارش، اقدام به خاراندننواحی تناسلی می کند و از این کار لذت می برد،این موضوع سبب می شود کودک بارها بارها این عمل را تکرار کند.

سوم) بیماری های خاصی می توانند باعث خودارضایی در کودکان شوند. مثلاً نوع خاصی حملات تشنج در بیماری صرع همراه با تحریک نواحی تناسلی اتفاق می افتد(احمد و احمد ،۲۰۱۳).در این حالت والدین تصور می کنند که کودک در حال خودارضایی است اما در واقع او دچار حمله ی صرع شده است.

چهارم) یکی از افرادی که از کودک مراقبت می کند دردوران نوزادی با آلت تناسلی او بازی کرده و این رفتار بارها بارها تکرار شده است. از این رو کودک به این رفتار عادتکرده است(میلانی فر،۱۳۸۸۸).

کنترل خودارضایی در کودکان

خوشبختانه توصیه های موثری برای کنترل خودارضایی در کودکان وجود دارد که والدین می توانند به کار ببندند. در اینجا منظور ما خود ارضایی بر اثر بیماری نیست.هنگامی که خودارضایی بر اثر بیماری صرع اتفاق می افتد، باید با مراجعه به نورولوژیست و مصرف دارو، بیماری را کنترل نمود.در صورتی که کودک مصروع تحت نظر نورولوژیست قرار نگیرد احتمالاً شرایط او بسیار بدتر خواهد شد.

راهکارهای زیر به شما در کنترل و بهبود خودارضایی فرزندتان کمک شایانی می کند.

v اولین دلیلی که ممکن است یک کودک اقدام به خودارضایی یا بازی با اعضای تناسلی کند، اضطراب است. بنابراین لازم است ابتدا اضطراب کودک را کنترل کنید.

v کودک ممکن است به دلیل وجود عفونت و خارش اقدام به لمس آلت خود کند. بنابراین از نظر بهداشت و سلامت، ناحیه ی تناسلی باید کنترل شود. چند سال قبل مددکار اجتماعی یکی از یتیم خانه های کشور، موارد متعددی از خودارضایی را در کودکان چهار – پنج ساله ی آنجا گزارش کرد. پس از بررسی مشخص شد عفونت خاصی در این مرکز شایع شده است و به خاطر آن کودکان دچار خارش شدید در ناحیه ی تناسلی می شدند. پس از شروع درمان و رفع عفونت، اکثر موارد برطرف شد.

v ابتدا لازم است شرایط خودارضایی را کنترل کنید. گاهی شلوار یا شورت کودک به حدی تنگ است که موجب تحریک ناحیه ی تناسلی وی می شود.گاهی کش شلوار یا دامن او گشاد است و کودک به راحتی می تواند به آلت خود دست بزند، گاهی کودک از پوشیدن لباس امتناع می کند و یا والدین تأکید جدی برای پوشاندن او نمی کنند. بنابراین لباس پوشیدن فرزند شما موضوعی است که می تواند عاملی برای خودارضایی باشد یا مانع از این عمل شود.

v شاید مناسب ترین روشی که می توانید به کمک آن کودک را از خودارضایی منع کنید، استفاده از تکنیک حواس پرتی باشد.هرگاه مشاهده کردید که کودک مشغول لمس آلت خود است، بلافاصله توجه او را به کار دیگری جلب کنید. توجه داشته باشید که کار مذکور بهتر است هر دو دست کودک را با هم درگیر کند، مثلاً می توانید از خمیر بازی، نواختن ساز، بازی هایی مثل کش بازی، یک قل دو قل و سایر بازی های دیگر استفاده کنید.

v گاهی اوقات که کودکان احساس می کنند والدین نسبت به این عمل آن ها حساس شده اند، سعی می کنند عمداً در حضور والدین اقدام به خودارضایی کنند.اغلب این رفتار در کودکان کوچکتر و کودکان لجباز اتفاق می افتد. در این موارد سعی کنید عمل کودک را نادیده بگیرید.می توانید از تکنیک حواس پرتی استفاده کنید اما نادیده گرفتن عملی سنجیده تر است. البته در صورتی که دفعات خودارضایی کودک افزایش یافت، نادیده گرفتن نمی تواند گزینه ی مناسبی باشد.

کودکی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است، ممکن است اقدام به تکرار عمل تجاوز کند. گاهی این عمل را نسبت به افراد دیگر انجام می دهد و گاهی ممکن است اقدام بهبازی یا لمس ناحیه ی تناسلی خود کند و شرایط تجاوز را برای خود تکرار کند. از این رو ضروری است کودکانی کهمسائل عفونت و اضطراب در آن ها کنترل شده است، اما والدین نمی توانند به کمک روش های دیگر مسأله ی خودارضایی او را کنترل کنند، از نظر تجاوز جنسی مورد بررسی قرار گیرند در چنین شرایطی مشورت با روانپزشک یا روانشناس ضروری است.

تگ ها : کودک  

نشانه های اختلال دوقطبی

اختلال دوقطبی به انگلیسی Bipolar disorder در جدیدترین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به عنوان یک شاخه مستقل از سایر اختلالات مطرح شده است.مبتلایان به این اختلال دو فاز متمایز را تجربه می کنند : فاز افسردگی و فاز شیدایی.

فاز افسردگی

در فاز افسردگی که معمولاً دو هفته به طول می انجامد ، فرد مبتلا ، علاوه بر احساس افسردگی و فقدان انرژی، با مشکلات بسیار جدی مثل ناتوانی در انجام کارهای روزانه، کاهش تمرکز و توجه، تغییر قابل توجه در اشتها و وزن، کاهش شدید میل جنسی، تغییر در نیاز به خواب و کاهش شدید کیفیت خواب ، کندی در انجام کارهای روزانه،گریه های بیش از حد و بی دلیل، افکاری در موردبی معنا بودن زندگی و افکاری در مورد آسیب رساندن به خود و یا خودکشی روبرو است.

فاز شیدایی یا نیمه شیدایی

در فاز شیدایی یا نیمه شیدایی شرایط تا حدی متفاوت است و اگر چه فرد مبتلا توجه و تمرکز کافی ندارد اما بسیار پر انرژی است، زود از کوره در می رود و گاهاً رفتارهای پرخاشگرانه انجام می دهد، ولخرجی و بی بندو باری های جنسی دارد ، حتی ممکن است به مواد مخدر روی آورده و دست به کارهای خطرناک بزند.مبتلایان به اختلال دوقطبی در فاز شیدایی نیاز بسیار اندکی به خواب احساس می کنند و گاهی ممکن است در شبانه روز یکساعت هم نخوابند، معمولاً اشتهای افراد مبتلا در این فاز بسیار افزایش می یابد و اقدام به پرخوری می کنند(این اتفاق همیشه رخ نمی دهد).فاز شیدایی معمولا یک هفته به طول می انجامد و فاز نیمه شیدایی تقریباً سه یا چهار روز طول می کشد.

ممکن است فرد مبتلا تنها یک دوره ی شیدایی را تجربه کرده باشد و پس از آن همیشه دوره های افسردگی او را آزار دهند. در نوع خاصی از اختلال دوقطبی فرد روزانه هم احساس افسردگی و هم حالت شیدایی را تجربه میکند به طوری که ممکن است صبح با خلق افسرده از خواب بیدار شود و ساعتی بعد بسیار پر انرژی شده و دست به کارهای خطرناک بزند.

درمان اختلال دوقطبی

  • گام اول در درمان اختلال دوقطبی مراجعه به روانشناس یا روانپزشک است. مطمئن باشید این اختلال به قدری جدی است که بدون کمک متخصص از پس آن بر نخواهید آمد. روانپزشک برای شما دارو درمانی را آغاز خواهد کرد. داروها کمک بسیار زیادی به تثبت خلق شما می کنند.
  • دارو درمانی به تنهایی نمی تواند به شما کمک کند. زیرا هر چند داروها موجب تثبیت خلق شما می شوند اما دلایل بیماری را برایتان روشن نمی کنند و به شما نمی گویند چطور زندگی خود را سرو سامان بدهید.روان درمانی نزد یک روانشناس خبره می تواند اثر مثبت داروها را تقویت کرده و بهبود شما را تسریع بخشد. معمولاً روان درمانی به روش شناختی–رفتاری (روشی که بیشترین اثربخشی را دارد) ۶ ماه طول می کشد (هفته ای یک جلسه).
  • لازم است در هر دوره ای که قرار دارید، از خطرات احتمالی آگاه باشید و خود را از موقعیت های آسیب رسان دور کنید. یکی از مراجعانم می گفت :«نمیدانم چطور در کمتر از نیم ساعت تمام ۵ میلیون تومان پولی که در حسابم داشتم را خرج کردم»، بیمار دیگری با تاسف و اندوه بسیار می گفت که در فاز شیدایی چندین رابطه ی خارج از چارچوب با زنان خیابانی برقرار کرده است. یکی از بیمارانم که به تازگی نزد من می آید از پرخاشگری های شدید ، ناخواسته و کنترل ناپذیر خود صحبت میکرد. روان درمانی به شما کمک خواهد کرد اولین نشانه های تغییر خلق را شناسایی کنید و از موقعیت آسیب رسان دور شوید.
  • حتی بعد از بهبود از طریق روان درمانی ، ارتباط خود را با روانشناس و روانپزشک قطع نکنید.لازم نیست حتما مراجعه ی حضوری داشته باشید بلکه می توانید هر دو هفته یکبار به صورت تلفنی وضعیت خود را به روانشناستان گزارش کنید و در صورتی که نشانه های شروع مجدد این اختلال را مشاهده کردید ، قبل از هر کاری به درمانگر خود مراجعه نمایید.

بخاطر داشته باشید که نقش ژنتیک در این اختلال بسیار پررنگ است ، اما کنترل آن کاملاً در دستان شماست و شما تصمیم می گیرید که به این اختلال اجازه ی بزرگتر شدن و پیشرفت کردن بدهید. 

تگ ها : دو قطبی  

 

اختلال پانیک عبارت است از وجود حملات غیرمنتظره و عود کننده پانیک ، که لااقل به دنبال یکی از این حملات علایمی نظیر : نگرانی دائم از وقوع حمله ای دیگر ، نگرانی از نتایج ضمنی حمله یا عواقب آن ، پیدایش تغییر چشمگیری در رفتار به دلیل حملات مزبور به وجود می آید .

حملات پانیک یک نوع پاسخ به شرایط استرس زا می باشد. تفاوت آن با دیگر پاسخ های بدن نسبت به عوامل شروع کننده ی استرس تنها در شدت و علائم آن می باشد. حمله ی پانیک یک دوره ی احساس ترس شدید است که بطور موقت فعالیتهای عادی فرد را مختل می سازد. شروع آن معمولاً ناگهانی و بدنبال یک عامل محیطی آزاردهنده یا دلهره آور است.


هر چند برای فرد اغلب احساس ترس و ناراحتی شدید را ایجاد می کند، مکانیزم آن در حقیقت یک واکنش تکاملی بدن است که به آن اصطلاحاً fight-or-flight response این پاسخ یک پاسخ حاد به استرس خوانده می شود که توسط والتر کانون در سال 1929 توصیف گردید.


بر اساس این تئوری حیوانات در مقابله با خطرات یک سری شارژهای الکتریکی از دستگاه سمپاتیک خود صادر می کنند که آنها را برای فرار یا مبارزه آماده می سازد. این پاسخ بعدها به عنوان اولین مرحله ی نشانگان تطابق عمومی که پاسخهای استرس در مهره داران را تنظیم می کند، شناخته شد) می گویند. نشانه ها شامل لرزش ، تنگی نفس ، تپش قلب ، درد سینه ، تعریق ، تهوع ، سرگیجه ، احساس سبکی در سر و احساس خفگی می باشد. در هنگام حمله ی پانیک مقادیر زیادی آدرنالین در خون ترشح می شود.


بسیاری از افراد که برای اولین بار دچار این حملات می گردند ،فکر می کنند که دچار حمله ی قلبی شده ، در حال از دست دادن عقل خود هستند و یا دارند می میرند. بسیاری می گویند این حملات دلهره آورترین وقایع زندگی آنها بوده است. اگر این حملات بصورت مکرر و غیر منتظره اتفاق افتد بعنوان بیماری پانیک تلقی خواهد شد ، ولی حملات پانیک در جریان دیگر بیماریهای اضطرابی نیز اتفاق می افتد.

بعنوان مثال کسانی که دچار فوبیا (ترس از مکانهای سربسته ، ارتفاع ، جاهای پرازدحام و … ) هستند ، ممکن است حملات پانیک را با قرار گرفتن در شرایط اضطراب آور تجربه کنند. بیماران دچار حملات پانیک بخوبی با داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی درمان می شوند.


مشخصه اصلی اختلال پانیک، وقوع خود به خود و غیره منتظره حملات پانیک است که شامل حملات و دوره های مجزای ترس شدید هستند. فراوانی بروز حملات از چند نوبت در روز تا صرفا تعداد انگشت شماری حمله در یک سال فرق می کند. نخستین حمله پانیک اغلب کاملاً خود به خود است. اما گاه حمله های پانیک به دنبال آشفتگی، فعالیت بدنی، فعالیت جنسی یا آسیب هیجانی متوسطی روی می دهند. وقتی حمله پانیک آغاز می شود، علایمش در عرض ده دقیقه به سرعت تشدید می شود.
علایم روانی عمده این بیماری عبارتند از، ترس مفرط و احساس قریب الوقوع بودن مرگ و نابودی. بیمار غالباً نمی تواند علت ترس خود را بیان کند. ممکن است دچار اغتشاش شعور شود و در تمرکز اشکال پیدا کند.


برخی نشانه های جسمی حمله پانیک عبارت است از:

افزایش ضربان قلب، احساس تپش قلب، تنگی نفس و تعریق. بیمار اغلب می کوشد محلی را که در آن قرارگرفته است ترک کند تا از کسی کمک بگیرد. حمله عموماً بیست دقیقه و ندرتاً بیش از یک ساعت طول می کشد.
بیمار ممکن است در حین حمله دچار مسخ شخصیت(depersonalization)یا مسخ واقعیت (DE realization) شود. علایم حمله پانیک ممکن است سریع یا به تدریج برطرف شود. گاه بیمار در فاصله حملات از ترس اینکه حمله دیگری به سراغش بیاید، دچار اضطراب انتظار می گردد. نگرانی جسمی از مرگ به دلیل مشکل قلبی یا تنفسی ممکن است کانون اصلی توجه بیمار در حین حمله پانیک باشد. گاه بیمار فکر می کند تپش قلب و درد قفسه سینه اش نشانه آن است که دارد می میرد. حدود 20% از بیماران در حین حمله دچار حلمه های افتش (سنکوپ) می شوند. این بیماران افراد جوان 20 تا 30 ساله هستند که به بخش فوریت ها مراجعه می کنند و با اینکه از نظر جسمی سالم اند، اصرار می کنند که دچار حمله قلبی شده اند و دارند می میرند. اختلال پانیک اغلب با آگورافوبیا (گذرهراسی) همراه است. در آگورافوبیا، بیمار از هر موقعیتی که در آن دست یابی به کمک مشکل باشد، سرسختانه اجتناب می کند.


آنها دوست دارند در اماکنی مثل خیابان های شلوغ، مغازه های پرازدحام، فضاهای سربسته (مانند زیرپل و آسانسور) و وسایل نقلیه در بسته (مانند مترو، اتوبوس یا هواپیما) یکی از دوستان یا اعضای خانواده همراهیشان کنند.
حمله پانیک دوره ای از ترس یا ناراحتی شدید است که ابتدا و انتهای مشخصی دارد و طی آن حداقل 4 تا از علائم ذیل به طور ناگهانی پیدا می شود و در عرض 10 دقیقه به حداکثر شدت خود می رسد.


این علائم عبارتند از : تپش قلب ، تعریق ، احساس لرزیدن ، احساس کوتاه شدن تنفس ، احساس خفه شدن ، احساس ناراحتی یا درد در قفسه سینه ، تهوع یا ناراحتی شکمی ، احساس سرگیجه ، تلوتلو خوردن ، منگی یا ضعف ، واقعیت زدودگی یا شخصیت باختگی ، ترس از دست دادن تسلط بر خود ، ترس از مردن ، پارستزی ( احساس کرختی یا سوزن سوزن شدن ) .

این بیماران اغلب نمی توانند علت ترس خود را بیان کنند . حمله پانیک 30 – 20 دقیقه و به ندرت بیش از یک ساعت به طول می انجامد . علائم ممکن است به سرعت یا به تدریج برطرف شود .

علائم جسمی :


لرزش – پرش عضلانی و احساس لرز کمر درد سردرد تنش و گرفتگی عضلانی تنگی نفس یا تندتند نفس کشیدن خستگی پذیری بیقراری و واکنش از جا پریدن سرخ شدگی یا رنگ پریدگی تعریق دست و پاهای سرد اسهال خشکی دهان تکرر ادرار گزگز دست و پا اشکال در بلع

نشانه های روانشناختی :

احساس وحشت و سراسیمگی اشکال در تمرکز گوش به زنگی بی خوابی کاهش میل جنسی احساس گیر کردن لقمه در گلو حملات پانيک يک نوع پاسخ به شرايط استرس زا مي باشد.
تفاوت آن با ديگر پاسخ هاي بدن نسبت به عوامل شروع کننده ي استرس تنها در شدت و علائم آن مي باشد. حمله ي پانيک يک دوره ي احساس ترس شديد است که بطور موقت فعاليت هاي عادي فرد را مختل مي سازد. شروع آن معمولاً ناگهاني و بدنبال يک عامل محيطي آزاردهنده يا دلهره آور است. نشانه ها شامل لرزش ، تنگي نفس ، تپش قلب ، درد سينه ، تعريق ، تهوع ، سرگيجه ، احساس سبکي در سر و احساس خفگي مي باشد.
در هنگام حمله ي پانيک مقادير زيادي آدرنالين در خون ترشح مي شود. بسياري از افراد که براي اولين بار دچار اين حملات مي گردند ،فکر مي کنند که دچار حمله ي قلبي شده ، در حال از دست دادن عقل خود هستند و يا دارند مي ميرند. مبتلایان مي گويند اين حملات دلهره آورترين وقايع زندگي آنها بوده است. اگر اين حملات بصورت مکرر و غير منتظره اتفاق افتد بعنوان بيماري پانيک تلقي خواهد شد ، ولي حملات پانيک در جريان ديگر بيماريهاي اضطرابي نيز اتفاق مي افتد. بعنوان مثال کساني که دچار فوبيا(ترس از مکانهاي سربسته ، ارتفاع ، جاهاي پرازدحام و … ) هستند ، ممکن است حملات پانيک را با قرار گرفتن در شرايط اضطراب آور تجربه کنند. مشخصه اصلي اختلال پانيك، وقوع خود به خود و غيره منتظره حملات پانيك است كه شامل حملات و دوره هاي مجزاي ترس شديد هستند.


فراواني بروز حملات از چند نوبت در روز تا صرفا تعداد انگشت شماري حمله در يك سال فرق مي كند. نخستين حمله پانيك اغلب كاملاً خود به خود است. اما گاه حمله هاي پانيك به دنبال آشفتگي، فعاليت بدني، فعاليت جنسي يا آسيب هيجاني متوسطي روي مي دهند.
وقتي حمله پانيك آغاز مي شود، علايمش در عرض ده دقيقه به سرعت تشديد مي شود.

علايم رواني عمده اين بيماري عبارتند از:

ترس مفرط و احساس قريب الوقوع بودن مرگ و نابودي. بيمار غالباً نمي تواند علت ترس خود را بيان كند. ممكن است دچار اغتشاش شعور شود و در تمركز اشكال پيدا كند.
برخي نشانه هاي جسمي حمله پانيك عبارت است از افزايش ضربان قلب، احساس تپش قلب، تنگي نفس و تعريق. بيمار اغلب مي كوشد محلي را كه در آن قرارگرفته است ترك كند تا از كسي كمك بگيرد. حمله عموماً بيست دقيقه و ندرتاً بيش از يك ساعت طول مي كشد. بيمار ممكن است در حين حمله دچار مسخ شخصيت (depersonalization)يا مسخ واقعيت (DE realization) شود.
علايم حمله پانيك ممكن است سريع يا به تدريج برطرف شود. گاه بيمار در فاصله حملات از ترس اينكه حمله ديگري به سراغش بيايد، دچار اضطراب انتظار مي گردد. نگراني جسمي از مرگ به دليل مشكل قلبي يا تنفسي ممكن است كانون اصلي توجه بيمار در حين حلمه پانيك باشد. گاه بيمار فكر مي كند تپش قلب و درد قفسه سينه اش نشانه آن است كه دارد مي ميرد. حدود 20% از بيماران در حين حمله دچار حلمه هاي سنكوپ مي شوند. اين بيماران افراد جوان 20 تا 30 ساله هستند كه به بخش اورزانس مراجعه مي كنند و با اينكه از نظر جسمي سالم اند، اصرار مي كنند كه دچار حمله قلبي شده اند و دارند مي ميرند.
اختلال پانيك اغلب با آگورافوبيا (گذرهراسي) همراه است. در آگورافوبيا، بيمار از هر موقعيتي كه در آن دست يابي به كمك مشكل باشد، سرسختانه اجتناب مي كند. آنها دوست دارند در اماكني مثل خيابان هاي شلوغ، مغازه هاي پرازدحام، فضاهاي سربسته (مانند زيرپل و آسانسور) و وسايل نقليه در بسته (مانند مترو، اتوبوس يا هواپيما) يكي از دوستان يا اعضاي خانواده همراهيشان كنند. میانگین سنی تظاهر این اختلال 25 سالگی است .

حمله پانیک حداقل با چهار علامت از نشانه‌های زیر همراه است :


1-ترس از تنهایی
2-ترس از، ازدست دادن کنترل در مکان های عمومی مثلا زمین خوردن در محل کار یا مدرسه و دانشگاه
3-ترس از مکانهایی که خروج از آنها شاید دشوار باشد
4-خانه نشین شدن برای مدت طولانی
5-احساس جدایی و بیگانگی با دیگران
6-احساس بیچارگی
7-وابستگی به دیگران
8-احساس غیرطبیعی بودن اندام بدن
9-احساس غیر طبیعی بودن محیط
10- پریشانی و اضطراب ناگهانی
11- رفتار و مزاج غیر عادی ، سراسیمگی ، لرزش و تکان های ناگهانی

دیگر علائمی که ممکن است رخ دهد :


1-سرگیجه ، حالتی شبیه غش کردن
2-تعرق بیش از اندازه
3-سرخ شدن پوست
4-اختلال در تنفس
5-احساس درد در قفسه سینه
6-تپش قلب
7-حالت تهوع و استفراغ
8- کرخت شدن
9- ناراحتی معده
10- افکار مغشوش و آشفته
11- ترس از دیوانه شدن
12- ترس از مرگ قریب الوقوع

علاوه بر این نشانه‌ها احساس‌هایی نیز بیمار را همراهی می‌کنند. احساس دیوانگی، از دست دادن کنترل و یا نزدیکی مرگ از جمله احساس‏های شایع بیماران است. در کنار این‌ها احساس غیر واقعی بودن محیط اطراف و یا جدا شدن از جسم هم می‌تواند در طول یک حمله پانیک اتفاق بیفتد. شایعترین سن بین 20 تا 30 سالگی است

انواع درمان هاي حملات پانيك :
اکثر این بیماران با توجه به علائم که مربوط به قلب و تنفس می باشد به پزشکان متخصص قلب و ریه و مغز و اعصاب مراجعه می کنند و انواع آزمایشات و اقدامات پاراکلینیک را انجام می دهند ( انواع عکسبرداری از سر و ریه – نوار مغز و …. ) اما در واقع دارو درماني، مشاوره و شناخت درمانی و رواندرمانی و آنالیز ریشه های خودآگاه و ناخودآگاه اضطراب و روش هاي آرام سازي (relaxation) است كه مي تواند به بیمار در كنترل اين حملات كمك فراواني كند.

نكات ديگري كه مي تواند آرامش بيشتري به فرد دچار حمله دهد شامل اين موارد است: اطمينان دادن به بيمار و همراهیان مبني بر اينكه اين علايم مربوط به يك بيماري شناخته شده است و منشا جسمانی ندارد بلکه منشائ ذهنی و روانی دارد و باعث مرگ نخواهد شد، تشويق بيمار به تنفس آرام و عميق در مواقع تنگي نفس، اجتناب از مصرف كافئين و نيكوتين.در دارو درمانی دوره درمان پس از بهبود اولیه که حدود یک ماه طول میکشد، در حدود 8 تا 12 ماه است. اما خبر خوب اینکه پانیک به هیپنوتیزم درمانی عالی جواب می دهد بخصوص وقتی با هیپنوآنالیز و جلسات شناخت درمانی همراه باشد که دوره درمان را بسیار کوتاه می نماید.

درمان :

به بیمار اطمینان دهید که گرچه علائم بیماری شدید و ناراحت کننده است ، ولی خطری او را تهدید نمی کند . دارو درمانی ، درمان های شناختی – رفتاری ( بیمار از نحوه ایجاد علائم آگاه شود ، تمرینات تنفسی ، مواجهه ) از دیگر روش های درمانی است .

انواع درمان های حملات پانیک شامل:
دارو درمانی، توان بخشی و روش های آرام سازیrelaxation) ) است که می تواند به شما در کنترل این حملات کمک فراوانی کند. نکات دیگری که می تواند آرامش بیشتری به فرد دچار حمله دهد شامل این موارد است: اطمینان دادن به بیمار مبنی بر اینکه این علایم مربوط به یک بیماری شناخته شده است و باعث مرگ نخواهد شد، تشویق بیمار به تنفس آرام و عمیق در مواقع تنگی نفس،migna.ir اجتناب از مصرف کافئین و نیکوتین. دارو درمانی آلپروزولام و پاروکستین SSRIs ،TCAs ،و… از داروهای مورد استفاده در درمان اختلا پانیک هستند.
درمان شناختی- رفتاری با گروه درمانی و خانواده درمانی به بیمار و خانواده اش کمک می کند که خود را با واقعیت وجود این اختلال در فرد بیمار و مشکلات روانی- اجتماعی ناشی از آن سازگار سازند. دوره درمان پس از بهبود اولیه که حدود یک ماه طول میکشد، در حدود 8 تا 12 ماه است.

تگ ها : panic-disorder  

خطاهای شناختی یعنی تفکر به شیوه دگمی و توام با افکار غلط و غیر عقلانی که نتیجه آن اضطراب و افسردگی و مشکل در روابط بین فردی است.در شناخت درمانی به شیوه بک ،این افکار مورد چالش قرار میگیرند و با روشهای مختلف رواندرمانی تصحیح میشوند.این خطاهای فکر توسط آرون بک روانشناس شهیر و صاحب نام امریکایی ارائه شده است که به شرح زیر است:

1. تفکر دو قطبی:

( این نوع تفکر را ، تفکر قطبی شده ، سیاه و سفید و استدلال به شیوه همه یا هیچ نیز می نامند.) در این شیوه فرد تمایل دارد واقعیات را به صورت مطلق تعبیر کند ، در این حالت به هیچ وجه ، تعبیرهای بینابینی ( خاکستری ) را نمی پذیرد. در ذهنیت اشخاص با این طرز تلقی هکه امور به دو طبقه تقسیم می شود : خوب و بد ، سیاه و سفید ، ممکن یا غیر ممکن ، مطلوب یا غیر مطلوب .

اصطلاح" یا این یا آن دیدن امور " را برای این نوع تفکر بکار برده است.اگر کسی خوب نباشد ، حتما بد است. اگر خوشبخت نیاشد ، حتما بدبخت است. اگر صلاحیت ندارد ، حتما بی صلاحیت است." تمامیت خواهی "نیز به لحاظی شبیه به همین طرز تلقی است . برای فرد کمال گرا ، اگر کاری صد در صد کامل و بی عیب نباشد، به کلی بد و خراب است. راه میانه ای وجود ندارد . انگار در حد فاصل سفید و سیاه رنگی به نام خاکستری وجود ندارد به نظر یونسی حاکمیت چنین تفکری در برداشت های افراد نسبت به دیگران نیز وضعیتی را ایجاد می کند که تنها انسانی را قبول کنند که بدون عیب و نقص باشد یا از جهت مثل خود آن ها باشد یعنی همه چیز را سفید ببیند. همه چیز باید سفید سفید باشد و در غیر اینصورت کوچک ترین لکه همه چیز را سیاه می کند. در طبیعت چیزی به نام سفید مطلق وجود ندارد . و تنها در عالم ذهن و خیال باید آن را جستجو کرد. آن چه در واقعیت وجود دارد ، آمیزه ای از سفید و سیاه ( خاکستری ) است.

به نظر دیوید برنز(نویسنده کتاب از حال بد به حال خوب) هفت نوع تمامیت خواهی وجود دارد که باعث ناراحتی شخص می شود:

1. تمامیت خواهی اخلاقی : " اگر از اهداف و معیارهای شخصی ام باز بمانم نباید خودم را ببخشم".

2. تمامیت خواهی عملکردی : " برای این که ارزشمند باشم، باید در همه کارهایم موفق گردم".

3. تمامیت خواهی شناختی :" اشخاص مرا به عنوان یک انسان آسیب پذیر قبول نمی کنند".

4. تمامیت خواهی احساسی :" باید همیشه بکوشم تا شاد و خوشبخت باشم، احساسات منفی ام را کنترل کنم و هرگز احساس نگرانی و افسردگی به خود راه ندهم".

5. تمامیت خواهی رمانتیک :" باید همسر کاملی پیدا کنم و همیشه واله و شیدای او باشم".

6. تمامیت خواهی ارتباطی:" زن و شوهر با هم مشاجره نمی کنند و بر هم خشم نمی گیرند".

7. تمامیت خواهی در وضع ظاهر :" بی تناسب هستم ، زیرا کمی اضافه وزن دارم ، پاهایم چاق است ، صورتم جوش زده است"

2. تعمیم مبالغه آمیز:

افراد با قاعده سازی براساس چند حادثه منفی ، تفکر خود را از طریق تعمیم افراطی تحریف می کنند. برای مثال دانش آموز دبیرستانی ممکن است نتیجه بگیرد که: " به دلیل این که در امتحان اول خود در درس جبر ، ضعیف کار کرده ام ، نمی توانم در درس ریاضی هم خوب باشم. مثال دیگر ، فردی  فکر می کند " به دلیل این که آلفرد و برتا از دست من خشمگین بودند، دوستانم مرا دوست نخواهند داشت و حاضر نخواهند بود کاری را با من انجام دهند". بنابراین یک تجربه منفی از چند حادثه ، می تواند به صورت قانونی که رفتار آیند را تحت تاثیر قرار می دهد ، تعمیم داده شود . در این تحریف ، افراد یک کلاغ را چهل کلاغ می کنند یا از کاه کوهی می سازند .

3. شخصی سازی:

شخصی سازی یعنی پذیرفتن مسئولیت درباره چیزهایی که ارتباط زیادی با فرد ندارند و یا اصلا مربوط به فرد نیست . بنابراین ، فرد افسرده ای که نتوانسته هنگام گذر ، نگاه دوستش را بسوی خود جلب کند ، ممکن است فکر کند ، " از دست من ، ناراحت شده است "

به نظر برنز ،شخصی سازی و سرزنش ، منجر به احساس گناه ، خجالت و ناشایست بودن می شود . بعضی ها هم عکس این کار را می کنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خود نیز در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند.علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست . سرزنش به خاطر ایجاد رنجش ، در اغلب موارد موثر واقع نمی شود.

4. استدلال هیجانی:

استدلال هیجانی یعنی استدلال نه براساس منطق، بلکه براساس هیجان .فرض را براین می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کننده عین واقعیت است." از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم ، حتما پرواز با هواپیما بسیار خطرناک است"." خشمگین هستم ، معلوم می شود که با من منصفانه برخورد نشده است :. " احساس می کنم کودن هستم، پس واقعا کودن هستم ". افرادی که چنین تفکراتی دارند، استدلال های ذهنی – عاطفی خود را برابر با واقعیت می دانند.جمله " بد نگوییم به مهتاب ، اگر تب داریم"، نشانگر مفهوم مذکور است . فرد بیماری که تب نموده باشد احساس می کند که هوای اطاق بسیار گرم است و تقاضا می کند که در و پنجره اطاق را باز کنند . یعنی چون احساس می کند اطاق گرم است، پس نتیجه می گیرد که اطاق واقعا گرم است( احساس گرما دلیل گرم بودن اطاق است). ولی وقتی توضیح اطرافیان را مبنی بر گرم نبودن اطاق می شنود ( آزمون کردن احساس ) ، می پذیرد که مشکل از خود وی است و " احساس او مساوی با واقعیت نیست".

5. بزرگ نمایی و کوچک نمایی:

در این فرایند فرد یا وقایع را بسیار کوچک و دست کم می گیرد  یا این که بعضی از وقایع را بیش از حد بزرگ ، جلوه می دهد( خصوصا مشکلات و نگرانی های خودش را ) . همین امر سبب نا امیدی وبدبین شدن وی می گردد.

در این خطای شناختی ، وقتی شخصی خود یا دیگری یا یک موقعیت را مورد ارزیابی قرار می دهد ، وجوه منفی را بزرگ می کند و وجوه مثبت را کوچک نشان می دهد. یا حوادث را بزرگ و از آن غولی می سازید یا برعکس ، بدون کمترین توجه از کنارش می گذرید . شبیه نگاه کردن از دوربین چشمی است، از یک طرف که نگاه می کنی اشیاء را درشت می بینی و از طرف دیگر که نگاه می کنی ریز می بینی. در اصل، گناه ها و اشتباهات خود را از دریچه درشت دوربین نگاه می کنید و در همه چیز مبالغه می نمایید و به قولی از حوادث ناگوار برای خود کابوس وحشتناکی می سازید.اما نوبت به نکات مثبت که می رسد، دوربین را سروته می کنید و از دریچه ریزبین به تماشا می ایستید ، حالا همه چیز ، کم ارزش و بی مقدار می شود. با بزرگ دیدن عیوب و کوچک کردن ماسن ، احساس حقارت و... را برای خود تضمین می کنید . اما بدانید تقصیر شما نیست ، بلکه تقصیر عینک لعنتی است که به چشم زده اید .

6.برچسب منفی زدن:

 در این خطای شناختی فرد از عبارات منفی بر علیه خودش استفاده می کند. به نظر برنز برچسب زدن ، شکل حاد تفکر همه یا هیچ است . به جای این که بگویید " اشتباه کردم" ، به خود برچسب منفی می زنید: " من بازنده هستم". گاهی هم اشخاص به خود برچسب " احمق" یا "شکست خورده" و غیره می زنند . برچسب زدن ، غیرمنطقی است، زیرا شما با کاری که می کنید تفاوت دارید . انسان وجود خارجی دارد ، اما " بازنده" و " احمق" به این شکل وجود ندارد . این برچسب ها تجربه های بی فایده ای هستد که منجر به خشم ، اضطراب ، دلسردی و عزت نفس پایین می شوند . گاه برچسب منفی متوجه دیگران است. وقتی کسی در مخالفت با شما حرفی می زند ، ممکن است او را یک " متبکر " بنامید. بعد احساس می کنید که مشکل به جای رفتار یا اندیشه ، بر سر " شخصیت" یا " جوهر و ذات " اوست و در نتیجه ، او را به کلی بد قلمداد می کنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی شود.

در برچسب زدن ، نوعی عدم جداسازی بین شخص و رفتارش وجود دارد که در آن فرد یک رفتاری را که جزئی از شخصیت است به حساب کل شخصیت می گذارد . برای مبارزه با این تحریف شناختی می توان به مراجع یاد داد که یک دید کلی ( در نظر گرفتن کل رفتار نه یک یا چند رفتار ) افزایش دهد.

7.بی‌توجهی به امر مثبت:

از جمله توهمات ذهنی ، تمایل شدید بعضی از افسرده‌هاست که تجربه‌های خنثی و حتی مثبت را منفی ببینند . نه تنها تجربه‌های مثبت نادیده گرفته می‌شود ، بلکه به تجربه‌های منفی و کابوس نیز تبدیل می‌شوند. بهتر است نامش را " کیمیاگری برعکس " گذاشت. کیمیاگران قرون وسطی ، عمری را برای پیدا کردن راهی برای تبدیل فلزات کم‌ارزش به طلا صرف کردند . در حال افسردگی ، در جهت خلاف این کیمیاگران می‌روید و لذت طلایی را با احساس سربی عوض می‌کنید و از کاری که می‌کنید ، آگاه نیستید .نمونه بارز این موقعیت واکنشی است که وقتی کسی در مقام تعریف از ما حرفی می‌زند ، نشان می‌دهیم . وقتی به خاطر کاری که کرده‌ایم یا لباسی که پوشیده‌ایم ، از ما تعریف می‌کنند ، چه بسا پیش خود می‌گوییم : " نه واقعا این طور نیست ، می‌خواهند که لطفی کرده باشند" و با یک جمله از کنار تعریف می‌گذریم . گاهی می‌گوییم :" نه ، اصلا چیز مهمی نبود". اگر به طور دائم روی حوادث خوب آب سرد بپاشید ، چه جای تعجب است که زندگی این همه سرد و بی‌روح به نظر می‌رسد و در نهایت خدا به داد عزت نفس شما برسد!!

با بی‌ارزش شمردن تجربه‌های مثبت ، اصرار بر مهم نبودن آن می‌کنید. کارهای خوب را بی‌اهمیت می‌خوانید ، می‌گوئید که کار هر کسی می‌تواند باشد. بی‌توجهی به امر مثبت ، شادی زندگی را می‌گیرد و شما را به سوی احساس ناشایسته بودن سوق می‌دهد و یا این که وقتی در مورد خود قضاوت می‌کنید ، تجربیات ، اعمال یا کیفیات مثبت خود را نادیده می‌گیرید، مثلا " آن پروژه را به انجام رساندم ، ولی بدان معنا نیست که فرد با کفایتی هستم ، چرا که در این مورد شانس آوردم.

8. فاجعه سازی:

  این تحریف شناختی توسط" فری من" عنوان شده است  . به نظر او، در این خطای شناختی ، افراد حادثه‌ای را که برمی‌گزینند و در مورد آن نگران می‌شوند، به قدری پیازداغ آن را زیاد می‌کنند که از آن وحشت‌زده می‌گردند " من می‌دانم که هنگام ملاقات با مدیر منطقه ، حرف احمقانه‌ای بر زبان خواهم آورد که موقعیت شغلی مرا به خطر خواهد انداخت . در این تحریف ، شخص انگار به آخر خط رسیده است.مسائل کم اهمیت بزرگ جلوه گر میشوند و از کاه کوه میسازیم.

9. انتزاع انتخابی یا فیلتر ذهنی

در این فرایند فرد روی جهات منفی خود تمرکز کرده و جهات مثبت را نادیده میگیرد.و نیز بر روی جزییات یک مجموع کلی تکیه کرده و از سایر چنبه های کلی‌تر و واقعی آن مجموعه صرف‌نظر می‌کند. برای مثال فوتبالیستی که چندین گل به ثمر رسانده و چند ضربه را نیز به تیر دروازه زده ، ممکن است تنها بر اثر هدر دادن یک توپ و زدن آن به خارج از زمین، بر روی این اشتباهات تاکید کند. سپس این ورزشکار از جمع یک‌سری حوادث، یک حادثه را به صورت انتخابی انتزاع کرده و از آن نتایج منفی استخراج می‌کند و در نیجه احساس افسردگی می‌نماید.برنز این تفکر را فیلتر ذهنی می‌نامد.افراد افسرده و افراد فاقد عزت نفس کافی  جنبه های مثبت خود را غربال کرده و دور میریزند ولی جنبه های منفی خود را بزگتر میکنند.

10. استنباط اختیاری یا نتیجه گیری شتابزده ( دل‌بخواهی ):

استنباط اختیاری یعنی ، رسیدن به نتایجی براساس ملاک‌های ناکافی. بنابراین کسی که در انجام نخستین تکلیف درمانی دچار اشکال شده است، ممکن است به این نتیجه برسد که این درمان فایده‌ای برایم نخواهد داشت.

فریمن ، دو استباط اختیاری را تشریح می‌سازد : الف) ذهن‌خوانی ب) پیش‌بینی منفی

الف) ذهن‌خوانی:

ذهن‌خوانی به این عقیده برمی‌گردد که می‌دانیم فرد دیگری در مورد ما چه فکر می‌‌کند . برای مثال فردی ممکن است نتیجه‌گیری کند که دوستش از او خوشش نمی آید زیرا او با وی خرید نرفته است . در حقیقت ، دوست این شخص ممکن است دلیل دیگری برای عدم قبول دعوت وی داشته باشد. مثلا ممکن است به دیگری قول داده باشد.

ب) پیش‌بینی منفی

این نوع تفکر ،طالع بینی ، نیز نامیده می شود.به این معنی است که شخص اعتقاد دارد اتفاق ناگواری رخ خواهد داد، اگرچه قرائن و شواهد از این پیش بینی حمایت نکنند . فردی ممکن است ، پیش بینی کند که در امتحان شکست خواخد خورد ، اگرچه وی خود را برای این امتحان مهیا کرده و در امتحانات قبلی خود موفق بوده باشد. در این نوع استنباط ، شکست یا پیش بینی منفی در آینده ، به وسیله حقایق حمایت نمی شود.

11. عبارات " باید دار"یا جزمی:

این مفهوم ، نشانه اصلی و مهم تمامیت خواهی است . در دوران کودکی ، والدینمان و بزرگسالان دیگر کلی سعی می کنند با توسل به باید ها ما را به انجام کارهای گوناگونی وادارند .  قاعدتا هر " باید"ی احتیاج به دلیلی دارد: " اگر نمی خواهید آسیب ببینید باید قبل از این که از خیابان عبور کنید، هر دو طرف خیابان را نگاه کنید". ما بایدهای دوران کودکی را آموخته ایم ، زیرا آن ها جهان را برای ما راحت تر می کنند . به هنگام بزرگسالی ما خیلی بیشتر می توانیم پیامدهای منطقی اعمال خودمان را تعیین کنیم . در دوران کودکی ما اکثراً از بایدها برای اجتناب از تنبیه اطاعت می کردیم اما برای یک فرد بزرگسال امکان تنبیه وجود ندارد. برای افراد ، مهم است که بایدهایشان را خودشان تعیین کنند و تصمیم بگیرند که آیا آن باید ها به هدف مفیدی در زندگی فرد کمک می کند یا نه.

افراد باکلمات " باید " و "نباید" از خود یا دیگران انتقاد می کنند . مسامحه کارها به خود می گویند: " باید آن نامه را بنویسم ، باید شروع کنم".عبارت های بایددار، معمولا موثر نیستند ، زیرا احساسی از گناه تولید می کنند و در نتیجه شرایطی را فراهم می آورند که فرد از انجام آن خودداری می کند . در همان لحظه ای که به خود می گویید: " باید این کار را بکنم "، احتمالا این اندیشه را در سر دارید که "... اما حالا به انجام آن مجبور نیستم، تا فرصت دیگر صبر می کنم". اما گاهی اوقات هر چه بیشتر به خود بگویید که باید کاری صورت دهید، انجامش به همان اندازه دشوار می شود.

"باید"ها ( امرونهی ) اگر از حد مشخصی فراتر رود ، به دیگران و شخص امر و نهی کننده آسیب می زند. کارن هورنای ، روان شناس معرف ، در سلسله کتاب هایی در باب " شخصیت عصبی "، مفهوم " قصاوت بایدها" را مطرح ساخت . به اعتقاد هورنای ، انسان دچار بیمار روانی ، انتظارات غیرمنطقی دارد و به استناد حق و حقوق فرضی ، برای خود امتیازات خاصی قائل است و اصرار دارد دیگران بدون توجه به منافع و نیازهای شخصی ، به خواسته های او گردن نهند و چون این خواسته ها برآورده نمی شوند، عصبانیت بر وجود او مستولی می گردد . بعضی از این توقعات نیز متوجه نظام جهانی ، سرنوشت و یا خداوند می شود : " حق من است که خوشبخت باشم ، منصفانه نیست که زندگی تا این حد دشوار باشد" ، " مردم باید با من رفتار بهتری داشته باشند". به اعتقاد خانم هورنای ، این دسته از بیماران روانی ، به قدری در سهم به ظاهر بی تناسب مشکلات خود غرق هستند که نمی توانند از خوشی هایی که می تواند در زندگی برای آن ها وجود داشته باشد ، بهره مند شوند.

نوع دیگری از از امرونهی را می توان " بایدهای دوبل " نامید . اشخاص اغلب از این " باید "ها اطلاع ندارند ، همان طور که از افکار اتوماتیک خود هم بی خبرند. با این حال ، با کمی دقت می توان این " باید"ها و "باید های دوبل " را تمیز داد. " بایدهای دوبل " با تفکر دیگری در ارتباط است: " همسرم باید به حرف های من گوش می داد"یا " نباید از من عصبانی می شد". حالا در ارتباط با این " باید "، " باید دومی " شکل می گیرد و دستورالعملی برای تلافی نوشته می شود: " باید جواب او را بدهم ، باید سر او داد بکشم"

استفاده از جملات دارای " باید" و "حتما" ، تفکر آمرانه نیز نامیده می شود ، یعنی شما در این مورد که خودتان و دیگران چگونه رفتار می کنید دید ثابت و دقیقی دارید و در این توقعات برآورده نشوند ، برآورد افراطی انجام می دهید. مثلا " وحشتناک است اگر من اشتباه کنم ، من همیشه باید بهترین باشم" . یکی از انواع عمده تفکر غیر منطقی در نظریه الیس، " حکم کنندگی " است که بی شباهت به " باید" های بک نیست. به نظر الیس ، اساسی ترین تفکرات غیرمنطقی که در روابط دارند، برخواسته از فلسفه " لزوم " در مقابل " تمایل " می باشد . افراد به سهولت و خیلی عادی به جای این که به داشتن ویژگی هایی در روابط خوداظهار تمایل کنند ، به غلط، وجود آن ویژگی را برای خود ، دیگران و محیط ، الزامی تلقی می کنند.

به نظر فری در " بایدها " ، جملات تمایلی " من دوست دارم شنا کنم "، " ما ترجیح می دهیم که افراد از ما دزدی نکنند "، به جملات آمرانه بی اساس ، تغییر پیدا می کند : " من باید شنا کنم "، " او نباید از ما دزدی کند" به نظر بک کلمه " باید" جای واژه های " بهتر است ان شاء الله " و نظایر آن را تصرف می کند.

الیس به یازده باور یا عقیده غیرمنطقی معتقد است که موجب اضطراب و ناراحتی روانی می گردد. وقتی فرد به چنین عقایدی توسل می جوید ، در نگرش و برداشت های خویش ، شدیدا بر " اجبار" و " وظیفه " تاکید می ورزد و خود را بی نهایت به وقوع امر خاصی ، مقید و پایبند می کند. بنابراین ، اگر فرد خود را از این قیدها برهاند ، به احتمال قوی در جهت سلامت نفس و رشد شخصیت حرکت خواهد نمود.

به نظر برنز در سه مورد استفاده از کلمه باید بی اشکال است : یکی از آن ها باید های اخلاقی است ، " نباید از کسی سوء استفاده کنید ، زیرا خلاف اصول اخلاقی است ". دومین نوع بایدهای مجاز، بایدهای قانونی است " " نباید در خیابان با سرعت 140 کیلومتر رانندگی کنید ، زیرا خطرناک است و احتمالا مشمول جریمه پلیس ( و ضرر رساندن به دیگران) می شوید". بالاخره به بایدهای طبیعی می رسیم . به حکم قانون طبیعت این اتفاق باید بیفتد . مثلا اگر قلم از دست من رها شود، تحت تاثیر قانون جاذبه " باید " سقوط کند.

12. تفکر تساوی گونه:

یکی از انواع خطاهای شناختی مساوی دیدن امور است که باعث تحریف واقعیات می شود و در حقیقت مادر تحریفات شناختی می باشد و تمام این تحریفات در اصل به این تحریف برمی گردند . این نوع تفکر می تواند ریشه احساس درماندگی و ناامیدی در افراد باشد که موجب دید منفی نسبت به خود و آینده خواهد شد. در جهان واقعیت ( و یا جهان خارج از ذهن ) هیچ گاه دو چیز ، مساوی هم نیستند. تساوی را شاید در رابطه با علم ریاضی آن هم در سطح ذهن بتوان مدنظر قرار داد. ولی در واقعیت خارجی ، چنین چیزی محقق واقع نمی شود. این هنر عالم خلقت است که دوباره کاری در آن راه نداشته و در نتیجه دو چیز صد در صد شبیه به هم و یا مساوی با هم ، به طور مطلق وجود ندارد. این امر در امور اجتماعی و روابط با دیگران به نحو بارزتری قابل مشاهده است. برای مثال دانش آموزی که نتوانسته است در رشته مورد نظرش در کنکور سراسری قبول شود ، احساس بی ارزشی و بدبختی می کند و عمیقا این تفکر در ذهن او نقش می بندد که قبولی در کنکور سراسری مساوی با خوشبختی و عدم قبولی در آن مساوی با بدبختی است. ولی هنگامی که مشاور با کمک مراجع به بررسی دقیق دو طرف تساوی می پردازد ، مشخص می شود که قبولی در کنکور سراسری ، نه مساوی بدبختی است و نه مساوی خوشبختی ، بلکه یکی از اهداف مهم زندگی است. یعنی در کنار ادامه تحصیل ، موارد دیگری نیز باید حضور داشته باشد تا شخص را به خوشبختی برساند . برای خوشبختی ، ادامه تحصیلی شرط لازم است ولی شرط کافی نیست.

================

مک کی ، دیویس ، طبقه بندی های بک در خصوص روش های فکری غیرطبیعی را به صورت سفسطه های زیر خلاصه کرده اند که اجمالا به آن ها می پردازیم:

1. سفسطه کنترل : سفسطه کنترل بیرونی عبارت است از این که دیگران مسئول مشکلات فرد می باشند . عکس این سفسطه ، عبارت است از این که فرد معتقد است او مسئول مشکلات و مسائل دیگران است.

2. سفسطه منصف بودن : این اعتقاد که آن چه فرد می خواهد ، تنها چیز منصف و درست است.

3. سفسطه تغییر : آن اعتقاد که باید ( یا می توان ) به دیگری فشار آورد که تغییر کند ، به شکلی که من راضی باشم.

4. سفسطه بایسته ها : قوانین و انتظارات بی انعطاف شخصی که توسط فرد اعمال می شوند و فرد معتقد است که باید در کلیه شرایط ، این قوانین و مقررات را رعایت کرد. او برای بیان این قوانین و مقررات از کلمات " باید " ، " لازم است " و .... استفاده می کند.

در خاتمه این بحث ، لازم به تذکر است که تحریف های شناختی ، به شیوه های متفاوت و تحت عناوین مختلفی ، به وسیله بعضی از روان شناسان معروف توضیح داده شده است که علاقه مندان می توانند به بررسی و مقایسه آن ها با روش های بک و شیوه های مشابه آن بپردازند. از جمله برن و هریس ، در توضیح " حالت من والدینی " واژه هایی چون : باید ، الزاماً ، هرگز ، همیشه ، احمق ، تنبل ، بهتر ، بهترین و ... ( که نشانگر تفکر دو مقوله ای ، برچسب زنی و حکم کنندگی هستند ) را به کار برده اند که بیانگر محدودیت هستند و با درخواست ها و تاثیرات مخرب و نامطلوب ، مانع رشد " من بالغ " می شوند و یکی از هدف های اصلی روان درمانی به شیوه " تحلیل ارتباط محاوره ای " ، آزاد نمودن ، " حالت من بالغ " از تاثیرات مخرب " من والدینی " است.

منبع:وبسایت آموزش و پرورش منطقه 1 شیراز.

تگ ها : دو قطبی  

صفحات اجتماعی

صفحه دکتر بهرامی در اینستاگرام